سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بخیل در شگفتم ، به فقرى مى‏شتابد که از آن گریزان است و توانگریى از دستش مى‏رود که آن را خواهان است ، پس در این جهان چون درویشان زید ، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد ، و از متکبّرى در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است ، و از کسى در شگفتم که در خدا شک مى‏کند و آفریده‏هاى خدا پیش چشمش آشکار است ، و از کسى در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده‏اش پدیدار ، و از کسى در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمى‏پذیرد ، و زنده شدن بار نخستین را مى‏بیند ، و در شگفتم از آن که به آبادانى ناپایدار مى‏پردازد و خانه جاودانه را رها مى‏سازد . [نهج البلاغه]
تحقیق در ادبیات و رویکرد های آن از عصر افلاطون تا روزگار ما
پیوندها

نمی توانم،نمی توانم از  کهنه کتابی که اول و آخر آن نیز افتاده بود یادی نکنم.کهنه کتابی  که پر بود از شعر ونثر.اشعاری از سعدی وحافظ وفرخی سیستانی ونیز از معاصران آن را پر کرده بود.می گفتند یکی از کردان ایل وعشایر که غالبا گله های خود را برای چریدن در چراگاههای روستایم که کوه های بلندی نیز آن را در محاصره خود داشت آورده بود.وآن کهنه کتاب به دست من افتاده بود.فصل زمستان بود اما مطالب این کهنه کتاب زندگی مرا گرم می کرد ولبریز از نور وامید می نمود.در آن زمستان های سخت وپر از برف که گاهی حتی چنان راه ها بسته می شد که نمی توانستیم برای آشامیدن آب از چشمه بیاریم وبه دام های خود آب دهیم.ناچار بودیم از برف های حیاطمان اندکی بر داریم تا ذوب شود واز همان آب بنوشیم وچایی بگذاریم .آن روز ها با کولاک های سخت وروز های برفی به یاد ماندنی مواجه بودیم.گاهی چنان برف های سنگینی می آمد که نمی توانستیم همه برف ها را دریک روز بروبیم.زندگی به سختی می گذشت.اما با همه این سختی ها ونداری ها زندگی پر از امید بود وشادی.در خانه های گلی قدیمی وسنتی در زمستانها کرسی بر پا بود واعضای خانواده در دور همان کرسی جمع می شدند واز هر دری سخن می گفتند.اما من در میان اینهمه جمعیت تنها به یک چیز می اندیشیدم.به یک کهنه کتابی که اول وآخر آن نیز افتاده بود.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط امین اله بخشی مشکول 01/11/13:: 7:26 عصر     |     () نظر